۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

سرفراز دار

از میان دنده ها برون پریده ام
داغِ پرخروش و درد اشک ها
کاسه ی دلم تکه تکه چون
آهِ سرخِ حسرتی زِرَشک ها
زجّه های من سکوت می شود
سرخطم به مشتِ مشق ها،
داد می زند گناه من زنم زنم
آشنای رنج و دادگاه لا اله
من همان هدیه ی خدایگان
از شریعت و قانون لا کِراه.

آن حکوت سنگسار و مذهبی
سوزد آنچنان به آذرخش ها
گرچه سرفراز دار می شوم
دامنش گرفته خون لاله ها
مجرم و بری از آن جهت,
مستترشده به ریش وپشم ها
نقطه می شود به شورا واتّحاد
داستان رهبرونوچه های او خدا

شهلا جاهد هم اعدام شد
و پرونده ی سیاه جمهوری اسلامی برگ دیگری به کثافت کاری های خود افزود

۱۳۸۹ آبان ۲۸, جمعه

هرانا؛ بی خبری از وضعیت شبنم مددزاده در گفتگو با پدر این زندانی



هرانا؛ دیدارسخنگو واعضای جبهه ملی ایران با پرستوفروهر در سالگرد قتل داریوش و پروانه


هرانا؛ عدم رسیدگی پزشکی به مشاالله حائری، زندانی سیاسی


هرانا؛ جوابیه خانواده حسین خضری به اظهارات وکیل پرونده


اظهار نگرانی از وضعیت یک روزنامه نگار بازداشت شده در ایران


دعوت از کارگران پیشکوت برای تجمع در روز شنبه


ابعاد گسترده‌ی کودک‌آزاری هنوز پنهان است


سازمان ملل قطعنامه محکومیت نقض حقوق بشر در ایران رابا اکثریت چشمگیر تصویب کرد


کشته و زخمی شدن چهار کاسبکار کرد طی چهار روز گذشته


سه عضو سنديکای کارگران شرکت نيشکر هفت تپه به شش ماه زندان محکوم شدند


احترام به آزادی مذهبی در ایران همچنان رو به وخامت است





۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه

خبرگزاری هرانا - وزارت امور خارجه ایالات متحده آمريکا، در گزارش سالانه خود در مورد آزادی‌های مذهبی در جهان در سال ۲۰۱۰، که روز روز چهارشنبه ٢۶ آبان ماه ٨٩ (١٧ نوامبر ٢٠١٠) منتشر گردید، از برخوردهای دولت جمهوری اسلامی با اقليت های مذهبی آن کشور انتقاد کرد.







به گزارش تارنمای رسمی وزارت خارجه آمریکا، در بخشی از این گزارش آمده است: "در دوره زمانی تهيه اين گزارش رويکرد دولت (ايران) در قبال احترام به آزادی مذهبی در کشور همچنان رو به وخامت نهاده است."


خبرگزاری هرانا - حکم اعدام شهلا جاهد که هفته‌ی پیش توسط لاریجانی امضا شد، به دادستانی ابلاغ شده و او قرار است در صورتی که طی این مدت "اولیای دم" از حکم قصاص صرفنظر نکنند، روز 10 آذر ماه حلق‌آویز شود.







شهلا جاهد که 4 سال با ناصر محمدخانی ارتباط داشت، به قتل لاله سحرخیزان، همسر ناصرمحمدخانی، متهم است. وی ابتدا به قتل اقرار کرد، اما در دادگاه گفت که این اقرار تحت فشار و شکنجه از او گرفته شده است. پرونده‌ی شهلا جاهد یکی از جنجالی‌ترین پرونده‌های قتل در سال‌هاهرانا - روز است که از بازداشت فواد فریمانی دانشجوی دانشگاه امیرکبیر می گذرد و نزدیکان وی کماکان از وضعیت وی بی خبرند.







به گزارش دانشجو نیوز، فواد فریمانی دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه امیرکبیر است که از دو ماه پیش در بازداشت نیروهای اطلاعات سپاه پاسداران به سر می برد. این فعال دانشجویی از فعالین ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در دانشگاه بوده و مدتی با نشریه دانشجویی سویدا همکاری داشته است.




۱۳۸۹ شهریور ۱۷, چهارشنبه

سنگدوزی اسلامی


انگار این رژیم خون آشام سیری ناپذیر است .هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند.وقتی سیاستی به دیانت آلوده شد و سخن از پدیده های ناشناخته ی ماورایی به میان آمد در طول تاریخ همیشه عده ای فرصت طلب بوده اند که افسار حکومت مذهبی را به دست بگیرند آنوقت است که اگر کسی پیدا شد و گفت زمین روی شاخ گاو نیست توی دهنش می زنند و عکس خمینی (یکی از خدایان دروغ) توی ماه می افتد و نور مهتاب آن تا دور سر احمدی نژاد (از نژاد جهش یافته ی حلقه ی گمشده ی داروین ) را احاطه می کند و چاکران حلقه به گوش برای شفا کاسه لیسی نیم خورده های خامنه ای را می کنند . از دولتی که ملتش را برای رهایی از ستم ترغیب به زیارت و دستمالی و بوسیدن میله های احرام امامان می کند و نجات را انتظار ظهور ناجی به اذهان تزرق می کند تا دنیا را بوی گند خرافه بردارد و مبلغ استثمار ملت بخت برگشته را بر جیب نانجیبان حکومتی افزاید .دیگر جای تعجب ندارد اگر یک روز قندو قلیان حرام باشد و فردا روزحلال دیدن و دست درازی به زلف زنان بر نیروی انتظامی و یگان ویژه حلال باشد و بر غیر حرام واز توی مشتی اراجیف زن ستیز جفتک پرانی و سنگ پرت کردن توی سر وکله ی هر که خلاف قانون وشرع (غیر انسانی)کند در می آید سنگسار در می آید اعدام در می آید .اگر کسی بی اجازه از آخوند بر داشتن رابطه ی جنسی اقدام کند مجرم شناخته می شود اگر زن شوهر داری باشد و با غیر همبستری کند زنای محصنه نام می گیرد و باید به کلی ادم وغیرآدم جواب پس بدهد حکم آن در قوانین حکومت اسلامی ایران این می شود که گروهی انسان !! آنقدر با سنگ به جان انسان ذکر شده حمله ور شوند و زجرکشش کنند تا تکه پاره شود وخونابه از کاسه ی سر و چشمش بیرون بپاشد تا جگر عرب ملخ خوار حال بیاید که پیامبری داشته که پیامش نسل ها را به خاک و خون و جهاد و ادم کشی کشانده. احسنت بر خلیفه ای چونان خدایی بر چنین زمینی !تبریک هم دارد به خالقی هم که مخلوق ذهن بیمار اینان است .


اگر انسان سوسک هم بخواهد بکشد طوری می کشد که یکباره بمیرد نه اینکه بایستد و از جان کندش لذت ببرد مگر اینکه به نوعی مرض روانی مبتلا باشد چیزی شبیه امراض هیتلری .


دینی که بیشتر قوانین آن بر اساس بزن بکش و یک وجب عضو بنا شده باشد برای نجابت لباس می دوزد حجاب اجباری می آورد سیاه چادری که بر سیاه بختی زن مسلمان صحه می گزارد طراحی می کند و برای لباس مجازات زنا سنگ هایی که هر کدام به دست حیوانی دو پا روی پوست و بر پوست انسان می دوزد خب این هم طراحی لباس ویژه ایست که از برکت وجود اسلام آمده و آنان که برای بقای این حکومت انسان ستیزاسلامی سینه چاک می کنند سهام داران و نوکران این مزون اند .ملت را مجازات می کنند از بغل خوابی با نامحرم به اصطلاح خودشان چرا که وعده بغل خوابی با زیبا رویان پس ازمردن داده شده در این آیین مضحک خرافی هیچ چیز عجیب نیست دکان بهشت فروشی و پیش فروش حوری ها بعید نیست سنگسار افرادی مثل سکینه محمدی آشتیانی که مادر دو فرزند بی پدر است هم نباید جنجال به پا کند حتی اگر زیر فشارها به جای سنگسار اعدامش کنند وتهمت های بی اساس بر او ببندند تا سر پوشی بر جنایات وحشیانه خود بگذارند هم غریب نیست .






حکومت سرمایه داری آخوندی که اگر تنها فکر وعقیده وقلم کسی به مزاجش خوش نیاید قلمش را توی


حلقش خورد می کند و با هزار تهدید و ترفند صدای اعتراض را در نطفه خفه می کند تا مبادا آنان که خوابند بیدار شوند و به موج خروشان خشم ملت بپیوندند چگونه می تواند دست از کشتار ندا ها سهراب ها بردارد ؟ ما نباید به این خون آشام ها اجازه دهیم بیش از این به این لیست بیافزایند هر انسان آزاده و آزاد اندیشی نمی تواند از کنار این قتل ها گزر کند و دم نزند .باید زمان خاتمه ی این جنایات بیرحمانه را جلو بیاندازیم و کلیت این نظام پوسیده را ریشه کن کنیم اگر می خواهیم به زنان ما تجاوز نشود اگر می خواهیم دست کثیف مذهب را از زندگی ها مان کوتاه کنیم و بردگان نظام سرمایه داری نباشیم هر کدام از ما باید به افشاگری بپردازیم وسازمانده و فریاد مردمی باشیم که رنگ آزادی و برابری را ندیده اند اما می دانند چه می خواهند





مرگ بر حکومت ضد زن


مرگ بر تمامیت حکومت اسلامی

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

قتل عمد دولتی 5انسان آزادیخواه دیگر



نامه اي به معلم انسانيت فرزاد كمانگر


از كجا شروع كنم ؟


همه تو را ميشناسند، درباره تو شنيده اند، شنيده اند چگونه با صداي مهربان و نامه هاي محبت آميز و مملو از احساسات پاك انسانيت همه جا حتي پشت ديوارهاي استبداد به شاگردانت درس آزادگي و انسانيت ميدادي.تلاشت براي محيط زيست، براي فقر و بي عدالتي و براي اعتلاي انسانيت همگان را به تحسين وا ميداشت.


اينجا انسان بودن جرم است و از انسانيت گفتن جرمي بزرگتر.انگار از همان خلقت، انسانيت فراموش شد گر جز اين است برادر كشي را چگونه تفسير كنم مگر نه آن بود كه قابيل با هابيل كرد؟ بعد از آن واژه اي ماند و خود نماند.


گه گاه شهاب سنگهايي برآسمان همه را به نظاره خود فرا ميخوانند و زود به اتمام ميرسند، شايد اينها همان انسانهايي هستند كه از چشمه ي انسانيت جرعه اي نوشيده اند و تو اي معلم جوان شهاب سنگ درخشان آسمانمان شدي وعزم سفر كردي. جواني بودي كه با تمام نا ملايمات ساخت و همچنان انسان ماند و انسان ساخت.


به كدامين جرم به دارت آويختند؟ انسانيت؟ گفتم انسانيت جرم است اما فكر نكردم تا به اين اندازه سنگين! تو كه با قلمت از انسانيت نوشتي مگر چه گفتي كه آنها نفهميدند؟ غير از اين بود كه در جنگل درندگان از پاكي و زيبايي و سبزي درختان گفتي؟ چه گفتي كه جواب قلمت را با دار به نام اسلام دادند؟اگر دار را اسلام آورد به دار آويختن انسان را كه اسلام نياورد! مانده ام چه كسي را مقصر بدانم ...


راستي قلمت را با كدام دست ميگرفتي؟ آنهمه از انسانيت نوشتي درد نگرفت؟ كسي گفت دستت درد نكند؟


چه ميگويم خود نيز نميدانم! تو كه جانت را براي انسانيت دادي خستگي قلم براي ماست و براي تو نوازشي عاشقانه است كه انسانيت را مي آموزد!


معلم! مگر ميشود درس را رها كرد و رفت؟ دفترهاي مشق دانش آموزانت را چه كسي خط بزند؟ معلمي بودي در نقش پدر و پدري بودي با هنر، و چه هنري زيباتر از نواي دلنواز انساني. تو كه ميگفتي " بابا آمد"، خود چرا رفتي؟ پسران و دخترانت را به كه سپردي؟ تو كه رفتي فرزندانت گفتند: فرزاد فرشته بود و پر پرواز ميخواست! ما نفهميديم و گفتيم كودكان معصوم چه ميگويند؟ اما اكنون ميدانم، آري، اكنون تو با فرشته هايي هستي كه روزگاري بذرانسانيت را پاشيدند و امروز ثمرش را چيدند!


اي داد كه داد انساني تو را بي داد كردند و خود داد ناجوانمردي و پليدي سر ميدهند!


اما بدان، اگر دادت نيست، يادت هست، و يادت همواره با دادت هست! پس هستي گرچه نيستي و ميخروشي بنام انسان گرچه خاموشي براي انسان!


اين خاك (كردستان) چه گهرهايي كه پرورش نداد! هراس و بغضم از اين است كه اين گهرهاي آسماني كه به مثابه ستارگان درخشانند يكي پس از ديگري ميروند وشايد فردا در آسمان ستاره اي نباشد! مي هراسم از آن شب و امشب نگاهم به آسمان نخواهد بود تا جاي خالي ستاره اي ديگر را به تماشا ننشينم. ميگويند انتظار سخت است، انتظار آسمان بي ستاره كه بسي سختتر است پس چاره چيست؟


تو ميخواستي براي شب هاي آينده ستاره ها بسازي و آسمان را به نورشان زيباتر كني اما نگذاشتند. اينك گريه هاي مادرت صبر و طاقتم را برده است، اشكهاي مادر داغدارت را چه كنم؟ چگونه ميتوانم با او همدردي كنم؟ميخواهم به او بگويم مادر صبر داشته باش خدا جاي حق است،اما مگر ميشود مادر تو بود و صبر داشت؟ نامه هايت را هر روز برايش ميخوانند و درانتظارنامه بعديست، و اما نامه بعدي ...


به مادرت نبايد تسليت گفت كه بايد تبريك گفت، مادري بود كه چنين فرزندي آفربد!


شاگردانت هر سال براي روز معلم گلها چيده بودند از جنس خودت، اما نيامدي! همه ميگفتند شايد امسال بيايي و روزت را جشن بگيريم اما باز نيامدي و چند روز بعد ...


واي كه درد فراقت سخت سخت است!


سالهاي بعد از اين هم گلها خواهيم چيد از جنس خودت با اينكه ميدانيم نمي آيي.


يادت را همواره و هر روز گرامي ميداريم و بدان راهت ادامه دارد چراكه تفكرت اينجا با ماست!


شايد قلمت در دستم سنگيني كند، شايد احساسات پاك انساني نتوانند از پيله ي غفلتم آزاد شوند و بر زبان آيند! اما ميتوانم براي يك لحظه كوتاه نگاهي پر از مهر و انساني به كودكي داشته باشم كه به چشم انسان(فرزاد) به من مينگرد.ثمره ي آموزه ها و خون پاكت ، بيداري ماست و اينك با صدايي كه نميدانم به گوش كدامين مرد و زن ميرسد ميگويم :


بياييد براي يك لحظه انسان بودن را تجربه كنيم، بياييد همه فرزاد كوچكي شويم، ستاره شويم و ستاره بسازيم! آنگاه چه آسماني خواهيم داشت! آيندگان چه نشاطي خواهند داشت، همه بيدار، همه انسان و همواره همه فرزاد !






روحت شاد و يادت گرامي و راهت پر رهرو باد.


حميد.ص از سنندج

۱۳۸۸ آذر ۲۰, جمعه

باز همان حکایت همیشگی !

نگذاریم که رژیم جنایتکار اسلامی



محمد امین آگوشی را اعدام کند!

زندانی سیاسی محمد امین آگوشی ساکن پیرانشهر که بر اثر اصابت گلوله از ناحیه پای راست معلول است، در تاریخ ۱۲ آذر به اتهام محاربه از سوی دادگاه انقلاب ارومیه به اعدام محکوم شد. وی از خرداد ماه سال ۱۳۸۶ به همراه احمد پولاد خانی و ایرج محمدی بازداشت شده است.

حزب اتحاد کمونیسم کارگری این حکم اعدام را قویا محکوم میکند و کلیه مردم آزادیخواه را به اعتراض به این حکم و برای آزادی کلیه زندانیان سیاسی فرامیخواند. باید با تمام قوا علیه رژیم اسلامی بپا خیزیم و اجازه ندهیم که این رژیم جنایتکار زندانی دیگری را به قتل رساند.

مرگ بر جمهوری اسلامی

آزادی، برابری، حکومت کارگری

زنده باد جمهوری سوسیالیستی

حزب اتحاد کمونیسم کارگری

۱۶ اذر ۱۳۸۸




۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

16 آذر سرخ



                     
            پیش به سوی 16 آذر سرخ

۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه

شاعر پیشرو آزادی زنان

هان صبح هدی فرمود آغاز تنفس
روشن همه عالم شد زآفاق وز انفس
دیگر ننشیند شیخ بر مسند تزویر
دیگرنشود مسجد دکان تقدس
ببریده شود رشته تحت الحنک ازدم
نه شیخ به جا ماندونه زرق وتدلس
آزادشود دهر زاوهام وخرافات
آسوده شود خلق زتخییل وتوسوس

محکوم شود ظلم به بازوی مساوات
معدوم شودجهل به نیروی تفرس
گسترده شود در همه جا فرش عدالت
افشانده شود درهمه جاتخم تونس
تدلس:ریا_توسوس:پندارباطل_تفرس:هوشمندی وعقل_تونس:دوستی ومهر
قره العین (طاهره)کسی که حجاب را ازسرزن ایرانی برداشت
(1852_1817)
زنی درگوشه ی تاریکی از ایران از خود حجاب برداشت واین اقدام پر شهامت که عاقبت به مرگ اومنجرشدبه طور بی سابقه ای در دورترین نقاط جهان منعکس شد وافکار واحساسات زنان ومردان برجسته ای را برانگیخت ولی درجامعه ی خود او تاکنون هرچه درباره ی او گفته ونوشته شده حکم پوشاندن دوباره ی او در زیرهزار لایه چادر دیگر دارد.
...طاهره اول دانا شد وزود فهمید توانا بود هر که دانا بود...

۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

مرگ بر جمهوری (ضد انسانی)اسلامی


نگذاريم شيرکو معارفى را اعدام کنند!


عليه اعدام و براى آزادى زندانيان سياسى بميدان بيائيم!










زندانى سياسى شيرکو معارفى را از بند عمومى به سلول انفرادى اجراى احکام انتقال داده اند. جمهورى اسلامى بعد از به قتل رساندن احسان فتاحيان چوبه دار را براى شيرکو معارفى تدارک ديده است. جمهورى اسلامى با اعدام زندانيان سياسى بويژه طيف مخالفين جمهورى اسلامى٬ دارد وحشت اش را از جنبش سرنگونى اعلام ميکند. فکر ميکند با قربانى گرفتن از مردم ميتواند به اوضاع مسلط شود. براى لغو فورى حکم اعدام شيرکو و ديگر زندانيانى که حکم اعدام گرفته اند بميدان بيائيم. تعرض جبوبانه جمهورى اسلامى به زندانيان سياسى را بايد با تعرض محکم پاسخ داد. جنبش آزادى کليه زندانيان سياسى و لغو بيقيد و شرط مجازات اعدام بايد وسيعا در داخل و خارج کشور بميدان بيايد

خانواده هاى زندانيان سياسى!

در وضعيت کنونى شما بايد دسته جمعى جلو بيافتيد و در مقابل زندانها و مراکز دولتى تجمع کنيد و مردم را به حمايت فرا بخوانيد. مسئله فقط کردستان نيست٬ بايد در سراسر ايران در مقابل سياست جنايتکارانه اعدام زندانيان سياسى قرار گرفت. جامعه ميداند که سياست اعدام زندانيان سياسى تلاشى براى ارعاب و سرکوب مردم است و در تقابل با همين سياست وسيعا از حرکت خانواده هاى زندانيان سياسى استقبال و حمايت ميکنند. شبکه هاى جوانان بايد سهم مهمى در بسيج توده اى بعهده بگيرند. دانشجويان بايد دانشگاهها را به صحنه اعتراض عليه اعدام و براى آزادى کليه زندانيان سياسى تبديل کنند. جريانات سياسى و پيشرو٬ مخالفين مجازات اعدام بايد جملگى تلاش کنند جنبشى عظيم و اجتماعى عليه اعدام و براى آزادى فورى کليه زندانيان سياسى شکل بگيرد. اجازه ندهيم شيرکوها را اعدام کنند! ارابه خونين اعدام را درهم بکوبيم! جمهورى قتل و جنايت اسلامى اصلاح نميشود٬ بايد آنرا تماما بزير کشيد.



احکام اعدام فرزندانمان را لغو کنيد! اعدام نه! زندانى سياسى نه!

فرزندانمان را آزاد کنيد! زندانى سياسى آزاد بايد گردد!



مرگ بر جمهورى اسلامى


آزادى٬ برابرى٬ حکومت کارگرى


زنده باد جمهورى سوسياليستى



حزب اتحاد کمونیسم کارگری

٢٢ آبان ١٣٨٨ – ١٣ نوامبر ۲۰۰۹



۱۳۸۸ آبان ۱۸, دوشنبه

موج دریا خروشش
ابر آسمان اشکش

رعد نعره ,
صاعقه خشمش

کم می آورد هرگاه
می شنود وصف شما :

 که خاک را به تن خویش
تن را به مشتی ریش

سیاست رابه دیانت
نجابت رابه حماقت

شرافت را به ولایت
صداقت رابه رزالت

آلوده اید ای ددان
دیو سیرت پست طینت

که گفته اید به چهارپایان
"زکی!"

۱۳۸۸ مهر ۱۴, سه‌شنبه




اعدام قتلِ عمدِ دولتی است!







روز ۱۰ اکتبر برابر با 18 مهر، روز جهانی علیه اعدام است. این روز را به روز اعتراض علیه رژیم صد هزار اعدام تبدیل کنیم. قتل عمد دولتی هر ساله جان هزاران انسان را در سراسر جهان میگیرد. چین، عربستان سعودی، ایران و آمریکا در صدر جدول اعدام قرار دارند. جمهوری اسلامی اما در جهان نمونه است. این رژیم به دلیل اعدام کودکان، جوانان، زنان، دانشجویان، آتیستها، کمونیست ها، همجنسگرایان و هر فرد مخالف نظام، یک نمونه از بربریت قرون وسطی در دوره معاصر است.


www.azadizan.net www.wantedbypeople.com





۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

3_دوربینمو گرفتن اما چشمامو یادشون رفت!
رفته بودم به اقای ...سر بزنم دفترشون شده بود ستاد تبلیغاتی موسوی
پرسید به کی رای می دین؟گفتم :من خودمو بازیچه ی این مضحکه نمی کنم شناسنامه م پاکه پاکه.ما که نمی خوایم خودمونوگول بزنیم نتیجه ی این انتخابات ازپیش معلومه.مگه رهبری رو نشناختین هنوز؟(توی دلم این امام چهاردهم!)این بازی ها برای اینکه مردمو پای صندوق ها بکشونن واین یعنی بله به نظام موجود همه شون سرو ته یک کرباسن
اقای ه..نگاه عاقل اندر سفیهی انداخت وگفت:هرکدوم از این چهارنفرکه انتخاب شن وضیعت جامعه به شکل متفاوتی در می ادو تو زندگیمون اثر می ذاره یه عده ادم هستن که ادعای روشن فکریشون می شه می گن رای ندیم.رای خیانت به ایرانه اما اینا چی واسه گفتن دارن؟هیچی خوب که نگاه کنی هیچ کاری هم انجام نمی دن فقط شعار!
همینا بودن که 4سال پیش با رای ندادنشون باعث شدن احمدی بیاد !
اولا پیروز این انتخابات موسوی هست وتازه اگر به قول شما احمدی تعین شده
ما می ریم رای می دیم ونه خودمونوبهشون نشون می دیم واونا می فهمن که جواب مردم نه هست در ضمن باید قدم به قدم حرکت کرد اهسته وپیوسته...
صحبت های اقای ه..اون شب کمی توهین امیز به نظرم اومد اما انچنان محکم ومطمئن بود که باخودم گفتم شاید بشه از این مجرا کاری کرد به شرطی که اصل مطلب فراموش نشه وسط راه مقصد گم نشه مثل 57
اما در میان دانشجویان:صحبت از موسوی وکروبی بود مخصوصا بچه های دانشگاه صنعتی دانشگاه اصفهان  ازاد نجف اباد و..دوستان دانشجوی بسیاری از دیگر شهر ها که در ارتباط بودیم ناگفته نماند بچه های بسیج وخط امام خانواده ی محترم شهداکه می شناختم احمدی برایشان درحکم ایه ای نامرئی در کتاب مقدس بود واونو مساوی اسلام می پنداشتن ودر گفتگو های فامیلی چند نفری می گفتند چرا به احمدی رای ندیم ؟حقوقمان را زیاد کرده چقدر کارهای عمرانی کرده کد تلفن چند تا از توابع را برداشته و..
البته فرزندان تمام این ها طرفدار موسوی بودند
خوب پس بسیجی ها اسلام می خواهند مردم رفاه عمران افزایش حقوق  نه احمدی
اما با یک سو تفاهم کوچک  طرفدار او شده بودند
قابل توجه اگر از دوستان کسی از سر انجام سهام عدالت خبری دریافت کرد به من هم
{بگه
در محله های کوچک وبه قولی پایین شهر دعواهای انتخاباتی به زدوخورد هم انجامید( آی نفس کش) وکدورت های فامیلی هم بوجود امد ویک جورآش شوله انتخاباتی باحبوبات نپزش عاروق های مثلا سیاسی همه قشر وهمه کس را در اورد وهر کسی نظر نمی داد انگار از قافله جامانده گاهی میان جمعی  سخنانی به گوش می خورد که همزمانی اشک وخنده را موجب می شد
تمام اینها باعث شد بفهمم کجا هستم در میان چه کسانی  انتخابات با همه ی حواشی ومسائلش درس خوبی بود تا چهره واقعی شهر وکشوراز زیر یک خروار بزک رسانه ای و..بیرون بزند
ادامه دارد...

۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه

اندام سنگ دوز

برتمام انحنای نحیفش  سنگ دوزی کردند


وهنوز انگشت اشاره اش به کودکی بود


که  قار وقور  اززیرپوستی براستخوانش

دف می زد


تنها ترانه ی اشنا برای سماع تنهایی

و اخرین سنگ را

کسی نشانه رفت


که عبایش بوی گلاب منبر می داد


فروش انگشتری عقیقش فقط


برای خرید پیراهن (عفاف) کافی بود


زن به کودکش


عمامه سر به زن


ومن به تو ...


زبان اشاره گویاست

هر که راست بگوید سنگ می شود


2_دوربینم روگرفتن اما چشمم رویادشون رفت!

توشرکت کارگرها دور هم جمع شده بودن ومشغول پچ پچ
پسرای جوون با یه ذوق خاصی ترانه ی یار دبستانی من و..ازموبایل هم گوش می دادن وعکسای موسوی رو پخش می کردن به
علاوه ی اعلامیه ای که فامیل های احمدی رو باپست های مخصوصی که بهشون داده شده بود معرفی می کرد ارتباطاتشون
منو یاد یه ضرب المثل معروف انداخت:به روباهه می گن شاهدت کیه می گه دمم !و البته یاد کوروش هم افتادم در وصیت نامه اش
   یه همچین جمله ای هست:مبادابه دوستان نزدیک وفامیل هات پست های مهم رو بدی که اگر مرتکب خطا شدن بتونی تنبیه یا برکنارشون کنی..
ورئیسمون (اوستامون)هم روی میزش عکسای احمدی بود.یکی از کارگرا باشک وتردید ازم پرسید می بخشید خانم ...
شما به کی رای می دین؟! گفتم:ببینید تو این جماعتی که نامزد شدن کدومشون حقوق پایمال شده ی شما روبرمی گردونه؟چه شاه
چه رهبریاسرمایه داری دولتی و..در تمام این دوره ها شما ها رو چپاول کردن روی شونه ی شما سوارشدن بالا رفتن اگر دوزاربه حقوقتون اضافه شد کنارش ارقام نجومی ازغبل شما تو جیبشون رفت تازه تورمو که فاکتور بگیریم بعد هم کسانی که این نظام بهشون اوکی می ده یعنی در هرصورت زیر نظر ولایت مطلقه ی( فقیه  وشرکا )
کار می کنن چهارنفرازبهترین های این 30 سال که حالا بااسنادفساد وجنایت ودزدی  دارن تو سر هم می زنن کافی نیست که
معلوم شه اینجا چه خبره!شما می گی موسوی من می گم شما می دونین اون کی بوده وهست؟شما می گی خب ادم تغییرمی کنه و
من می گم اول بایدمحاکمه بشه جبران خسارات واعلام ندامت کنه درضمن بهترین حالتش می شه  زمان خاتمی برای شما چی کارکرد چی کار می تونست بکنه؟ درنهایت گفت من زورم نمی رسه واسه تغییرات.اوستامی گه احمدی من می گم رباطی که موقعی که اتصالی می ده دورسرش جرقه می زنه تعبیرش می کنه به هاله ی نورومعلوم الحاله چند تامستند تبلیغاتی می سازه ازراز بقا می گه و گل و بلبل وگیاه هرزه ی تو باغچه ی خونه ی مادربزرگه تا دل اوستا رو ببره وبگه ایول این یعنی رئیس جمهورمردمی
 پیشرفت هایی که مربوط به زمان می شه و درهمه ی دنیا هست وقتی تو ایران اتفاق می افته به ناف خودش ونظام می بنده هرجاگند کاراش در می اد دشمن فرضی   ودست  خارجی ها تو کار بوده اصلا یاد تمام جنایت های تاریخ می افته که کشور ما کشورگل وبلبله مگه ناکجا ابادکتول رو ندیدید!!
جریان سیب زمینی هم که نقل  مجلسه البته اینا که می گم مسائل جزئی هست به نسبت 
کروبی هم که می خواد دکوراسیون داخلی زندان وقفس روتغییر بده رضایی هم که سیاهی لشگر هست

وکارگر که تا الان ساکت مونده بودبه سخن اومد:یعنی شما به کسی رای نمی دین؟!
...ادامه دارد

۱۳۸۸ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

حاشیه گاهی حکایتی است که لایه ها را برمی دارد

1-دوربینم روگرفتن اما چشمم رویادشون رفت!


تاواپسین روزهای انتخابات به بچه ها گفتم این راهش نیست.اما اینقدرشوروهیجان داشتند که گوششون بدهکاراین صحبت ها نبود.توی شهرای مختلف غوغایی بود که نگو ونپرس برای نمونه شب های ملک شهر رو عرض  می کنم خدمتتون تاچشم کارمی کرد باند سبزعکس های موسوی وگاهی هم کروبی ویک گروه مشخص که سوار بر وانت بودند وچند موتوروماشین  پشت سرهم سعی می کردندصفوف سبزروبهم بریزن عکسای احمدی دستشون بود.این که می گم  کاملا مشخص از این جهت که اصلا پلاک اصفهان نبودند و زن های چادری و(مردهای ریش دار .تیپ هایی که در ملک شهر کمتربه چشم می خورن) یه گوشه هم کیوسکی بود که با صدای بلند آهنگ بختیاری پخش می کردوپرازتسبیح ومهربودوچند تاعکس رضایی.
      البته یک نکته ی جالب ماشین هایی بودند که یه طرف عکس های احمدی وطرف دیگه تصاویرموسوی روچسبونده بودن خونه واده هایی که ازاین نظرنصف شده بود(عجب تمرینی برای دموکراسی وهم زیستی مسالمت امیز!)یه جاهایی بچه ها باتیپ های سبز بزن برقص راه انداخته بودن(البته این دوموضوع رو برام تدا عی می کرد1-عقده های فروخورده ی مردم که  درتمام اعیادمذهبی!وپیروزی ها مثل فوتبال و..بیرون می ریزه وچهره ی واقعی خواسته های سرکوب شده رو عیان می کنه وگرنه کجا موسوی در توانش که نه دررویاش هم این ازادی می گنجه ؟!2_تصویرهایی از جهالت که خواست این نظام بوده همیشه )در یک مثال کوتاه عرض می کنم درمیان موج سبزازیه اقایی پرسیدم چراموسوی؟ کمی ازجمعیت فاصله گرفت گفت چون به نظرم خوب اومدی بهت راستشو می گم من به احمدی رای می دم گفتم پس بین این ها چه می کنی؟ گفت اولا یه حالی می برم بین این خوش تیپ ها دوما می خوام ببینم کیا به موسوی رای می دن پدرسوخته هامی خوان ترویج فسادوبی بندوباری کنن اگر موسوی بیاد من دیگه به زنم می تونم بگم چادربپوش !یا دخترم میره دوست پسر می گیره این که وضع نشد غیرتم کجا رفته ؟تازه موسوی که با امریکاس کروبی هم که دزده رضایی هم که ول معطل !کی می مونه؟
یه کم که دور شدم دیدم با یه دخترکه احتمالاهم سن دخترش بود داره پچ پچ می کنه و
بلند بلند می خنده اخه

مرگ خوبه اما واسه همسایه !!!!
ادامه دارد...                                                                                  


۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

نه بد می خوایم نه بد تر

پاسخی جدید به داوطلبان بهایی کنکور سراسری: «شما متخلف می‌باشید»
13 شهریور 1388
کمیته گزارشگران حقوق بشر - ادیب جاویدنیا، داوطلب بهایی کنکور، ساکن کرمان پس از تحصیل در مقطع پیش دانشگاهی در سال تحصیلی 87-88 در کنکور سراسری سال 88 شرکت کرد و در تاریخ 10 مرداد زمانی که به سایت سازمان سنجش و آموزش کشور مراجعه نمود با این عبارت روبرو شد: "شما متخلف در آزمون می باشید."
این داوطلب کنکور پس از عدم دریافت کارنامه و مواجهه با واژه‌ی "متخلف" در تاریخ 13 مرداد ماه به همراه پدر خود به سازمان سنجش و آموزش کشور واقع در کرج مراجعه نمودند. در ابتدای حضور در سازمان، مشکل خود را با مسئول مربوطه مطرح نموده و او در مورد دین داوطلب سوال کرد
آنها اظهار کردند بهایی هستند و مسئول مربوطه نیز در پاسخ تلاش آنان را بی ثمر دانست چرا که به عقیده‌ی او مراجعه به هر نهاد و ارگان دولتی بدون نتیجه خواهد بود و او علت مواجهه با واژه‌ی متخلف را اعتقادات داوطلب دانست.
-----------------------------------------------------------

پلمپ محل کسب سه شهروند بهایی
22 شهریور 1388
کميته گزارشگران حقوق بشر - در تاریخ سوم مرداد ماه، علیرغم تلاش سه شهروند بهایی برای دریافت مجوز کسب و عدم صدور آن از سوی مسئولین مربوطه، محل کسب آنان پلمپ شد.
در ساعت 8:30 صبح روز 3/5/88، فردی که خود را مامور اداره اماکن تهران معرفی می‌نمود، با حضور در دفتر بنکداری
عینک نیما رفیعی، منوچهر ستون زاده و هومن اعظمیان اقدام به پلمپ دفتر مذکور می‌کند.
----------------------------------------------------------------------------------------
در جنگلی که 30 سال است به اوج ددمنشی رسیده وقتی پایه های اصلی ومنتخبین خودنظام گلچین های نظام اسناد دزدی وجنایت های یکدیگر را رو می کنندو در حال تکه پاره کردن مسلمان ها هم هستندودین خودشان را هم فدای مصلحت نظام وجیب گشاد ونامتناهی خود می کنند ایا جنایت هایی که بر اقلیت های مذهبی در ایران به خصوص مسیحیان (که خلاصه ی حرفشان این است که به یکدیگر محبت کنید تا خداعیسی مسیح شما را برکت دهد)وبهاییان( که می گویند ما اسلام را قبول داریم اما بهاء الله هم هست واصلا کاری هم به سیاست ندارند) ودیگر انی که اعتقاد متفاوتی دارندمساله ی عجیب غریبی هست؟!نه مادامی که این نظام سر پاست وجود ارامش رفاه  برابری وازادی وانسانیت عجیب وغریب می نمایند وعشق ومحبت درفرهنگ لغت دیوان جایی ندارد
فراموش نکنیم در این غربال کسانی که می خواهند زیر سایه ی همین نظام قد علم کنند سزاوار قانون این جنگل اند
نه بد می خوایم نه بد تر
نه شاه می خوایم نه رهبر
فقط دنیای بهتر      

۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه

سال ها دل طلب جام  جم از ما می کرد
ان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

توصیه از باب نگرانی برای دوستان عزیزم:
1-حرکات اهسته پیوسته وبا تدبیرچراکه بچه ای که قبل اززمان لازم به دنیا بیاید خوش امد هیچ کس رانخواهد شنید وناقص خواهد بود وموجب دردسر برای همه
          
  عبرت گیری از پدران و مادران                                                           
دانستن علل شکست ها وپیروزی هایشان
3-توجه به گرگ های در پوست میش زیرپرچم اتحاد برای سرنگونی و..با افزایش وانتشار اگاهی
4-مشخص وروشن کردن خواسته ها وارمان هابرای حذف شدن نخاله هایی که حتی در دراز مدت مانع رسیدن به اهداف می شوند
5-اب نطلبیده همیشه مراد نیست                     گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند
وقانع شدن به کم به اصلاحات نتیجه اش از دست دادن همه چیز است  ---------------------------------------------------------------
دراین سال ها زمانی که به اصلاحات درون نظام تن داده شد فرصت خوبی به شکارچیان داده شد تا روشن فکران ومخالفان شناسایی شوند تا درزمانی نه چندان دور
قربانی اعیاد یاران امام زمان شوندوشدند روی سخنم به عزیزانی است که می دانند چه نمی خواهند اما در مورد خواسته هایشان دچارعجله می شوند ودر این هیجانات پیش امده قبل از شناسایی رنگ ها شروع به نقاشی می کنند
درمورد گرگ ها قبل ازانتخابات هم  موسوی راطعمه کردند وازادی دادند که خوب صید جمع کند چه بسا یاران امام زمان در بین هواداران حضور داشتند وچه نطق ها راندند و برای ضیافت خودازخون مردم(به کم قانع)شراب گرفتند و از گوشتشان کوبیده ای که کفتارها راشام مجلس شد!
الان هم در این گیرودار صیدوصیادودام هست والبته مردم هشیار هم کم نیستند  کارگرانی که نشان دادند فجایع اختلاف طبقاتی نظام سرمایه داری را نمی خواهند که سرمایه ازیک جیب حکومت به جیب دیگرش به امانت رودوزنان نشان دادندچیزی که حضرات بی بندوباری می نامند مبارزه باتمام ابعاد اپارتاید جنسی هست وگرنه پیرزن چادر به سرمسجدی ان میانه از چه می نالید که می گفت دخترم حق زنان راهم درشعارهایت بگنجان!
مردم هوشیاربه تزئین وهرس درختی که ازریشه فاسد است خودرابه زحمت نیانداخته اند این جنگل گندیده را می سوزانندو باغ بهشت را همین جا روی زمین بنا می کنند 

۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

صدای اغاز جوجه ها در بستر رود

چرت پل را پاره کرد:

سیمرغ در رحم خشکیده تخم گذاشته !

دنیای وحش از تعجب شاخ دراورد و

سد شکسته شد.
.
.

پل تا صورت غرق خوابش را در ایینه دید

به خود لرزید

وباز پل معنا گرفت






۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه

چه کسی گفته چاقو دسته ی خودش رانمی برد؟

سنی نیوز: 
 لعن و نفرین آیت الله شیرازی به آیت الله خامنه‌ای، نائب امام زمان! مرجع سرشناس شیعه صفوی در درس حوزه و در مقابل صدها دانشجو،  
   آیت الله شیرازی مرجع سرشناس شیعه صفوی در درس حوزه و در مقابل صدها دانشجو، خامنه‌ای را انسانی بی‌غیرت، منافق
گرگی در لباس میش، کافر و ملحد، ناصبی، وحشی، بی ناموس و حیا معرفی می‌کند. و می‌گوید که سگهای خامنه‌ای ـ پاسداران و بسیجیهای خط رهبری ـ در بازجوئیها به زنان با حجاب و مؤمن تجاوز می‌کنند!…
این مرجع بزرگ شیعه، از شیعه‌های جهان می‌خواهد: خامنه‌‌ای را تا بروز قیامت با نامهای: یزید خامنه‌‌ای ، وصدام خامنه‌ای، و شاه خامنه‌ای و ابولهب خامنه‌ای صدا زنند.
البته او تأکید دارد که در حقیقت با وصف خامنه‌ای به این نامها به صاحبان این نامها ظلم و ستم می‌شود چرا که خامنه‌ای از همه آنها پست تر و حقیرتر است. چون او با شعارهای ولایت دنیا را فریفته است!!
در پایان او همراه شاگردانش نائب امام زمان (!) رهبر عادل و عارف و عالم ایران (!!) آیت الله خامنه‌ای را لعن و نفرین نموده از خداوند می‌خواهد تا بروز قیامت او را در جهنم سوزان همراه شمر و قنفذ محشور گرداند..
------------------------------------------------------------------------
مادرعاطفه امام:
در تماس تلفنی که با دخترم داشتم گفت که کسانی که پدرش راربوده اند اوراهم ربوده
وچادر راازسرش برداشته اند وگفته اند این چادرلایق تو نیست !
به دخترم لطف کرده اند اجازه دادند تماس داشته باشد تا خانواده نگرانش نباشند
وما نه می دانیم دخترمان کجاست نه هویت ربایندگان رااشکار کرده اند
 
من الان دارم به شما می گویم این دختر سالم بوده است !
-------------------------------------------------------
برای جلوگیری ازتجاوز دشمن فرضی خارجی وداخلی
وهمچنین به خطرنیافتادن اسلام ناب محمدی یاران محترم امام زمان پیش دستی کرده درخیابان ها به گیسو وگلو ودرزندان ها با باتوم تجاوزمی کنند
روزانتخابات بسیاری ازناظرین ازستادهای موسوی وکروبی هنگام اعتراض
ازسوی همین یاران شنیدند که:
راستی الان خواهر شما درمسجد.. نظارت را برعهده داردو...
راستی مادر شما درمدرسه ی ..الان هست وعجب پشت بام خوبی هم دارد این مدرسه
و.....
بارها برای گرفتن اعترافات کذب دست روی خانواده های متهمان به خصوص زنان (ناموس!) گذاشته شده
این نتییجه ی قاطی شدن سیاست بادیانت نیست؟ ان هم چه سیاستی وچه دیانتی ! 
 
اما خود کرده راتدبیرهست
 
 

حذف زنان متقاضی مسکن از لیست تعاونیهای شوشتر


سه شنبه, آگوست 25, 2009‏، 06:18 بعد از ظهر‏

شهرزاد نیوز: زنان عضو تعاونیهای مسکن مهر شهرستان شوشتر به ناگهان از لیست متقاضیان حذف شدند. در این رابطه زنان نامه و طوماری اعتراضی تهیه و به استاندار خوزستان ارائه کردند. در بخشی از این نامه آمده است: ما زنان متاهل اکنون در ادارات مختلف از جمله اداره مخابرات، بهداشت، ایثارگران و نهضت سوادآموزی شهرستان شوشتر مشغول به کار هستیم که از سال 85 تاکنون به امید این که واجد شرایط عضویت در تعاونی مسکن هستیم و تمام شرایط آن زمان را داریم، در این تعاونیها ثبت نام کردهایم و همسران ما به دلیل این ثبت نام عضو هیچ تعاونی دیگری نشدهاند. اکنون با گذشت چند سال از این جریان و در مرحله نتیجهگیری، پس از این که به زحمت فراوان، مبالغ خواسته شده از طرف تعاونیهای مربوطه را به حساب تعاونیها واریز کرده و زندگی را به سختی گذراندهایم تا شاید در آینده صاحبخانه شویم، حالا از طرف اداره تعاون شهرستان شوشتر، اسامی ما از لیست تعاونیها حذف شده است و اعلام کردهاند که واجد شرایط نیستیم و باید انصراف دهیم.

۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

بغض ساقه گلویش شکست قوری و
گل انداخت گونه اش
دل کتری سوخت و
اه سردی نشست برلب فنجان و
شبنم زد
همه جا را گرفت اب جوش کرختی ما
برگ مو خنده اش گرفت ازاین چایی سبز
که یکی تاک بودو
دلمه ی شام شدوتخت خواب وپیک زرشکی ما گرم شد از او
ان یکی دم بیداری
قل زد وسوخت وسیاه شد   !!

۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

مسـاله ی حجاب

عرض كنم:تا جائي كه ما نسبت به جانداران شناخت داريم، دراكثر جانداران اين خاصيت مشاهده ميشودكه :به طور عادي، طلب ودنبال رفتن ، از طرف جنس نراست، و در اوايل ، اظهاريي ميلي و احتراز ازطرف جنس ماده، اگراين خصوصيت ،تنها درانسان، دراين موجود عاقل مشاهده ميشد، ممكن بودفكر كنيم كه :زنها،روي بعضي حسابها ازقبيل مثلاً، "خود شيريني "، يا مطلبي ازاين نوع، عملاً اين حالت را بخود بگيرند، اما وقتي مي بينيم درقسمتهاي ديگر جاندارن نيز، اين حالت هست ، درحالي که براي آن ها اين حسابهاي عقلي مطرح نيست، بلكه معمولاً مطيع غرايزهستند، ميتوانيم قبول كنيم كه خاصيتي است طبيعي يعني:بطور طبيعي،درجنس نر،اظهار تمايل قويتر از جنس ماده است.



علت اين امر هم ايسنت كه :حالت "تحريك پذيري" درنر بيشتراست تادرماده. دراكثرحيوانها مي بينيم گه :بطور عادي ، بمحض اينكه نر، ماده را مي بيند، دنبالش ميرودو اظهار تمايل ميكند، ودرمقابل ، مدتي ، ماده امتناع ميكند، تا بعداز مدتي ، ممكن است حالت تمايل برايش پيدا بشود، يا اصلاً پيدانشود.



چون متوجه شديم گه اين حالتي است طبيعي ، نه روشي سياسي و مصلحتي- به آن دليلي كه درمقدمه عرض كردم دراسلام، به اين امر، و به اين واقعيت ، توجه شده است.چطور؟



اسلام، درمقررات جنسي، مقداري حدود و قيودبيشتر براي بيرون افتادن اعضاي زن، براي ظاهر شدن قسمتهاي مختلف زن، قائل شده. شايد اطلاع داشته باشيدكه قسمت عمده اي ازآزردگي هائي كه دربين زن و شوهرها پيش ميآيد، و اختلافاتي كه درروابط شان پيش ميآيد، به اين نكته برميگرددكه ، شوهرها، بخصوص دربعضي شرايط، احساس ميكنندكه زنها نسبت به آنهاف ازلحاظ جنسي، بي علاقه شده اند، ولابد اكثرشان هم دليلش را نميدانند!.



به هر صورت، دراين باره نميخواهم زياد توضيح بدهم اين حقايقي است مشهود،و نمونه هايش خيلي اتفاق افتاده. من درطول زندگيم، نمونه اش را مكرر ديده ام كه : گاهي بي تمايلي زن، موجب دلسردي مردنسبت به زن شده ، و بازاين دلسردي ، اثر معكوسي هم درزن داشته، كه زن هم تدريجاً نسبت به مرد واقعاً بيعلاقه و دلسردشده، وگاهي هم به جدائي زن وشوهراز همديگر . نمونه اين، مكرر پيش آمده، وهميشه هم پيش ميآيد.



اسلام،براي اينكه تحريك پذيري زن ومرد، به حد تعادل برسد، (يعني:آن اندازه كه ممكن است مرد را دراظهار تمايل زنش نسبت به خودش راضي كند، و زن هم در مقابل، احساس فشار نكند، به دليل اظهار تمايل هاي زياده ازحدمرد)مقرراتي از نظر حجاب وضع كرده، كه اگر اين مقررات، رعايت شود، كم كم ، تمايلات درمرد تخفيف پيدا ميكند، ودرزن تقويت ميشود.



ميدانيم كه:معمولاً موجبات تحريكي جنسي در زن يا مرد، مشاهدات عيني جنس مخالف، يا توجه ذهني زياد به مسائل جنسي است. منظور اينست كه :هروقت ، درزمينه امور جنسي ، مردها ، زنها را بيشتر ببينند، يا بيشتر به زن ها بينديشند، بيشتر تحريك ميشوند، و همينطورهم، زنها. پس ،با توجه به آن اختلافاتي هم، كه درحدودتحريك پذيري اين دوجنس وجود دارد، اسلام، اين برنامه راتنظيم كرده براي وجود اعتدال درتمايلات جنسي زن و مرد، كه : مردها، بيشتراعضايشان پيداباشد، يعني اشكالي نباشد دراينكه قسمتي بيشتر از زنهاف،اعضاي خودشان را نشان بدهند.ولي درموردزنها دستورداده كه :قسمتي كمتر، تا حدي ضرورت زندگي اقتضا ميكند، اعضايشان پيدا باشد.البته اين راعرض كنم:آن نوع حجابي كه ما الان هم،دربعضي جوامعه ها مي بينيم، يا ميدانيم كه درگذشته درجامعه هاي مختلف خودمان وجود داشته ، كه زن مثل گنجينه اشخاص خيلي پست ولئيم ، هميشه مخفي بوده و آفتاب نميديده، ازنظر اسلام مردود است.اسلام، اين مقررات را وضع نكرده.اسلام دستورداده كه : زن خود را سبك نكند، بطور زننده خودش را نشان مردها ندهد.وبطور زننده با آنان صحبت نكند.ودر وقتي كه اقتضا باشد و احتياجي مطرح باشد، مانعي ندارد كه دست و صورت زن پيدا باشد، اما درحركت و رفتار و گفتارش طوري باشد، كه مردها را به مسير انحراف جنسي سوق ندهد.



حدود حجاب"جسماني و اخلاقي" دراسلام، براي تقريباً همين است.



ولي اين تفاوت حدود حجاب زن و مرد، كه براي زن،اجازه داده كمتراز اعضايش، يعني تنها دست و صورتش ظاهر باشد، ولي براي مردآزاد است اضافه بردست وصورت، بازو و سينه و حتي ساق پا هم پيدا باشد، به همان دليل است كه قبلاً عرض كردم: معمولاً، مشاهده قسمتهاي مختلف اعضاي جنس مخالف، يك موجب بزرگ براي تحريك جنسي ميباشد، وجون زن كمترتحريك ميشود، اسلام اجازه داده مردها بيشتر اعضايشان را نشان بدهند، ولي چون مردخيلي سريعتر تحريك ميشود، اجازه نداده كه زنها اينقدر،درنشان دادن اعضاء، مثل مردها آزاد باشند، تا اختلاف حدود تمايلات بيشتر نشود، وروابط خانواده را بهم نزندو ناسالم نسازد.



پس ، با اين برنامه كه اسلام تعيين كرده،بطور طبيعي،خواست جنسي درزن و مرد، بحد يكنواختي ميرسد. يعني:وقتيكه زنها بيشتر اعضاي مردها را ببينند، مقدارتحريك پذيري شان، ازحد طبيعي بالاتر ميرود. و وقتي مردها كمتر اعضاي زنها را ببينند، مقدار تحريك پذيري شان ازحد طبيعي پائين تر ميآيدو وبا اين بالارفتن حدود تحريك پذيري درزن، و پائين آمدن حدود تحريك پذيري درمرد، خواسته هاي جنسي اينها با هم متعادل ميشود. وآن اختلافاتي ، كه هميشه مي بينيم درخانواده ها بروز ميكند،عاملش، كه تفاوت درجه تمايل جنسي است، ازبين ميرود.پس دليل تفاوت درحدود حجاب زن و مرد، مصلحت هم خود زن، وهم مرداست، اينست كه: زن ومرد، درخواسته هاي جنسي شان، به حد يكنواختي برسند. واين،نه به اين دليل است كه ايجاد فشار نسبت به زن بشود، و به اين ترتيب آن تبعيض كه شما اشاره كرديد مطرح نشود. نه ، مصلحت زن در- خانواده و در جامعه نيز- اين است كه : اندازه مناسب خواست مرد، تحريك بشود.، همانطور كه مصحلت مردهم ، چنين است.پس اصلاً، مسئله تبعيض مطرح نيست، بلكه مسئله مصلحت و سلامت جنسي زن ومرد، ومصلحت زندگي خانواده و سلامت جامعه مطرح است....



فلسفه حجاب از دید علامه احمد مفتی زاده
      http://tabehom.blogfa.com/    
??????????????????????????????????????????????عجب!
پس در جامعه ی اسلامی اینقدر دغدغه ی جنسی زیاد می شود که مثل جنگل قرار است این مسائل از حریم خانه بیرون امده وبرای ظهور در انظار عمومی برای ایجاد مثلا تعادل ان هم باعلم به ضعف شهوات درزنان (که البته چیزیست که ازو خواسته شده)باید برایش چاره ای اندیشید وچه راه حلی بهتر از این !
لابد اگر در جما عتی شهوت زنان کمتر می شد فتوا می دادند مردان لخت شوند!بریزند در خیابان ها تا نظم طبیعت بهم نخورد.

۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

دانشگاه اصفهان سال 1377
ورودی خواهران                                                                                 ورودی برادران
خواهر فاطی :خانوم بیا اینجا بینم این چه وضعیه خجالت داره
                    
                          خانوم:تورو خدا بذارین برم این دفه رو. هنوز شلوارپارچه ای نتونستم بخرم دیروز که گفتم شلوارم خراب شده رستمه وهمین یه دست اسلحه الان امتحانم شروع می شه 
خواهر فاطی: نخیر نمی شه همین که گفتم
من عصبانی: سلام ولی می بخشید به اون اقا که اجازه دادین  داخل شه همین شلوار لی پاش بود!مگه چه اشکالی داره؟! تازه مانتوی این خانوم اینقدر بلندوگشاده که انگارتو گونی افتاده
خواهر ف :  اولا به شما چه ربطی داره سرت به کار خودت باشه در ثانی واسه اون اقا اشکالی نداره اما خواهران باید حجابشون درست باشه چون جلب توجه می کن تحریک امیزه
من متاسف:ولی اگربه قول شما تحریک امیزه واسه هردو هست بعدش هم این قوانین از کجا اومده؟در ضمن اگرقراره کسی  باشلوارلی تحریک شه فقط اون برادرگرامیه که ازپشت شیشه اتاق حراست داره این خانومو قورت میده
 خواهرف:شما کارت دانشجوییتون سریع
من :دبیرستانی هستم مدرسه ی عدالت دانشگاه
  خانوم ولبخندی تلخ
---------------------------------------------------------------------------------


خوابگاه
پنجره ها را مشجر کردند
تاسایه ی شجره نامه ها زیرخودشان پنهان شود
روی شیشه های چروکیده هم تایک وجبی سقف رنگ پاشیدند
دختران زیر پتوی خودشان
 تایک وجب پایین تنه ی درخت نقاشی می کنندو
مچاله می شوند

۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

در کشورمتمدن من ایات شیطانی درس می دهند.

سال هاست شیطانکده ام
ناخواسته
سلول های خاکستری پیش از خاکسترشدن
گواهم بودند

درست سال اخر(سوم )دبیرستان
امتحان حسابان
به جای ان انجیل خوانده بودم

زنگ سوم تعلیمات دینی
اخرین باری که راجع به خدا پرسیدم
معلم پریده رنگ
مقنعه اش را جلو کشید لرزان گفت :
شیطان به وجودت رفته دخترک !
متوسل شو به ائمه به زمان !

امتحان سختی بود
افتادم .

درست سال اخر دانشگاه
زنگ سوم اندیشه ی اسلامی
گفتم :استاد این همه بد گویی از مارکس تا به کی؟
اخرین باری که راجع به اندیشه پرسیدم
استاد اخرین دکمه ی یقه اش را بست وگفت:
شیطان به وجودت رفته دخترک ؟

۱۳۸۸ شهریور ۱, یکشنبه

این مطلب رو در سایتی خوندم بد نیست شما هم بخونید:
من کی هستم؟!
من« دوشيزه مکرمه» هستم، وقتي زن ها روي سرم قند مي سابند و همزمان قند توي دلم آب مي شود.

من «مرحومه مغفوره» هستم، وقتي زير يک سنگ سياه گرانيت قشنگ خوابيده ام و احتمالاً هيچ خوابي نمي بينم

من «والده مکرمه» هستم، وقتي اعضاي هيات مديره شرکت پسرم براي خودشيريني 20 آگهي تسليت در 20 روزنامه معتبر چاپ مي کنند

من «همسري مهربان و مادري فداکار» هستم، وقتي شوهرم براي اثبات وفاداري اش البته تا چهلم- آگهي وفات مرا در صفحه اول پرتيراژترين روزنامه شهر به چاپ مي رساند

من «زوجه» هستم، وقتي شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضي دادگاه خانواده قبول مي کند به من و دختر شش ساله ام ماهيانه فقط بيست و پنج هزار تومان ، بدهد

من «سرپرست خانوار» هستم، وقتي شوهرم چهار سال پيش با کاميون قراضه اش از گردنه حيران رد نشد و براي هميشه در ته دره خوابيد.

من «خوشگله» هستم، وقتي پسرهاي جوان محله زير تير چراغ برق وقت شان را بيهوده مي گذرانند.
من «مجيد» هستم، وقتي در ايستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد مي ايستد و شوهرم مرا از پياده رو مقابل صدا مي زند.

من «ضعيفه» هستم، وقتي ريش سفيدهاي فاميل مي خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگيرند.

من «بي بي» هستم، وقتي تبديل به يک شيء آرکائيک مي شوم و نوه و نتيجه هايم تيک تيک از من عکس مي گيرند.

من «مامي» هستم، وقتي دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ پردازي مي کند.
من «مادر» هستم، وقتي مورد شماتت همسرم قرار مي گيرم چون آن روز به يک مهماني زنانه رفته بودم و غذاي بچه ها را درست نکرده بودم.

من «زنيکه» هستم، وقتي مرد همسايه، تذکرم را در خصوص درست گذاشتن ماشينش در پارکينگ مي شنود.
من «ماماني» هستم، وقتي بچه هايم خرم مي کنند تا خلاف هايشان را به پدرشان نگويم.
من «ننه» هستم، وقتي شليته مي پوشم و چارقدم را با سنجاق زير گلويم محکم مي کنم و نوه ام خجالت مي کشد به دوستانش بگويد من مادربزرگش هستم... به آنها مي گويد من خدمتکار پير مادرش هستم.

من «يک کدبانوي تمام عيار» هستم، وقتي شوهرم آروغ هاي بودار مي زند و کمربندش را روي شکم برآمده اش جابه جا مي کند.
من «بانو» هستم، وقتي از مرز پنجاه سالگي گذشته ام و هيچ مردي دلش نمي خواهد وقتش را با من تلف بکند

من در ماه اول عروسي ام؛ «خانم کوچولو، عروسک، ملوسک، خانمي، عزيزم،عشق من، پيشي، قشنگم، عسلم، ويتامين و...» هستم.

من در فريادهاي شبانه شوهرم، وقتي دير به خانه مي آيد، چند تار موي زنانه روي یقه کتش است و دهانش بوي سگ مرده مي دهد، «سليطه» هستم.
من در محاوره ی ديرپاي اين کهن بوم ؛ «دليله محتاله، نفس محيله مکاره، مار، ابليس، شجره مثمره، اثيري، لکاته و...» هستم. دامادم به من «وروره جادو» مي گويد
.
حاج آقا مرا «والده» آقا مصطفي صدا مي زند
. من «مادر فولادزره» هستم، وقتي بر سر حقوقم با اين و آن مي جنگم.
مادرم مرا به خان روستا «کنيز» شما معرفي مي کند..

من کیستم؟

۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

خواستید پریشانی ام را ببینید و دیدید
دلم خون کردیدو برگریه ی من خندیدید
مذهب وسنت و قانون را بهانه کردیدو
بساط صداقت وعدالت را برچیدید
دم از ازادی زدید اما ازای وازادگی را زهم پاشیدید
اما من ایمان دارم که کسی می ایدوکسانی بااو
وشمامی گریید دراتش خشم من وما می سوزید
اطمینان دارم که شما رسوایید بی فردایید
او می اید یک ارتش سرخ
مثل خورشید غروب
ازپس تارک ابر
دلتان را پرخون می سازد
احیا خواهد کرد انهایی را کشتید
عشق را انسانیت/ نیت انسان را
بوی پیروزی می اید
یاد منصور بخیر لشکری منصورند
من باور دارم
من ایمان دارم

۱۳۸۸ مرداد ۲۵, یکشنبه

متهم :جرم من چیست ؟ بگو ای قاضی !
ق :جرم تو جنسیت است دختر هستی دختر!
چشم ها گردش کنان یک وجب
می رسید این نوا از هر کجا :اه بیچاره دختر است جرم او سنگین است
وای عجب اخرتی !
دخترک حیران شد مبهوت شد سر جنباند...
در دل گفت :این ها چه می گویند ؟نه نمی فهمم اصلا
جرم من ...وای نگویید بس است
با تمام نیرو برخواست فریاد کشید :
من من انسان هستم!
وه عجب مسخره شد
همه خندیدند بر او
مردی از ان جمع فریاد زد :حضار شنیدید چه گفت؟
جرمش سنگین ترشد
مفلوک اظهار نظر کرده به ما!
بگیردش زود دور کنیدش از ما بکشیدش اما...نه حالا ..حالا...

۱۳۸۸ مرداد ۲۲, پنجشنبه



دخترک پای مکوب

این عروس کوچک

پشت قاب شیشه

ابر لبخند وبزک

که پر ازبرق نگاه تو شده

داستانی دارد







پشت پیراهن پیله دارپولک دوزی

که ستاره های رویای تو به ان اویزاست

یک جمله_ یک خط _توی کاغذ پاره

روی شب توری دامن یک لک







مادرت می داند

مادرت دست تورا می بوسد

صورتش خیس و

تنور نفسش داغ
تو را

می کشد ان سو

تر


مادرت چشم تو را می گیرد






دخترک پای مکوب

دخترک پای مکوب

خوب یادم هست !

این جا این کوچه
مادرم نیست ولی بوی عروسک دارد.

اینجا پای من می کوبد

دست من می لرزد

ارزو می سوزد

برق چشمان من است

ننگ برکاغذ پاره!

نفرین بر خطی

قبل از امدنم نقش شده



مادرم

می دانست خواندن

من اما...

کودکم میل عروسک دارد

من ولی می خندم

من ولی اینجا

بی هراس از سنگ یا شیشه

سر

تا ته این کوچه

بی نهایت بار می رقصم


من عروسکم برایت کودک

من پراز چشم توام

من عروسکم کوک تبسم هایت

کوک خواهش های خیال معصومانه
ننگ برکاغذ پاره

دخترک پای بکوب




دخترم دست بزن !